1395/9/22 دوشنبه
 
1395/9/24 چهارشنبه

یزد دربارهٔ این پرونده تلفظ راهنما·اطلاعات مرکز استان و شهرستان یزد در مرکز ایران است. این شهر بین رشته‌های شیرکوه و خرانق و در دشتی گسترده به نام دشت یزد ـ اردکان قرار گرفته‌است. یزد اولین شهر خشتی و دومین شهر تاریخی جهان است، به قسمی که اولین صندوق امانات جهان در ۱۷۰۰ سال پیش در حوضه تمدن این شهر بنا نهاده شده است. اوج آبادانی یزد از سدهٔ «هشتم هجری» به بعد بوده و اتابکان یزد از مهم‌ترین عوامل پیش‌رفت این شهر در سده‌های گذشته به‌شمار می‌روند.[۴] یزد در منطقه فلات مرکزی ایران واقع شده‌است.

این شهر به «شهر بادگیرها»، «عروس کویر»، «دار العلم» و «شهر دوچرخه‌ها» معروف است. در سال‌های اخیر به یزد نام «حسینیه ایران» نیز داده‌اند. همچنین از آنجا که زادگاه سید محمد خاتمی است و در ادوار مختلف انتخابات، اصلاح طلبان در این شهر پیروز شده‌اند، گاه از این شهر به پایتخت اصلاحات نیز تعبیر می‌شود.

واژهٔ یزد در لغت به معنای مقدس و پاک بوده و وجه‌تسمیهٔ این شهر، سرزمین مقدس و شهر خدا است.

واژه‌هایی که در تاریخها، سفرنامه‌ها، سیاحت‌نامه‌ها و دیگر مدارک تاریخی مربوط به پیش از اسلام، ماد و پارت و نیز پیش از ورود آریایی‌ها تا دوران کنونی به یزد داده شده‌است عبارتند از:

الف: ایز - ایزاطیخه – ایزدیس – ایساتیس – ایستخای

ک: کت – کتروا - کته – کث – کثه – که – کهثه

گ: گث – گبست

د: دارالسیاده – دارالشیعه – دارالعباده – دارالمومنین - دارالعلم

ش: شهر ایزد

ی: یزجی – یزد – یزدان شهر - یزدان گرد – یست – یسدی – یسن – یکس

واژه «یزش» به معنای ستایش و نیایش در زبان پارسی میانه است.

ابن بلخی در کتاب فارسنامه که در قرن ششم هجری تألیف شده نام اصلی یزد را «کثه» نامیده و احمد بن حسین بن علی کاتب نیز در قرن نهم در کتاب تاریخ یزد نام «کثه» را تأیید نموده که معنی شهر کوچک است زیرا در پارسی باستان این واژه به معنای کوچک است زیرا کثه در مقایسه با ایساتیس که شهر بزرگی بود در حومه یزد قرار داشته و کوچک بوده‌است. اصطخری دربارهٔ یزد می‌گوید: «کثه مرکز یزد، شهری است درحاشیه کویر دارای هوای خوب و در عین حال واجد آسایش و تنعم شهرهای بزرگ است». درزمان ساسانیان به فرمان یزدگرد اول در این محل شهری بنا شد که آن را «یزدان گرد» نام نهادند و یزد گرد شهر را به دختر خود هدیه داد. واژه یزد نامی است باستانی که ریشه در «یشت» یا «یزت» و «یسن» داردبا مفاهیمی چون ستایش، نیایش، پرستش، ایزد و ... که یکی از فصول پنجگانه اوستا هم با یکی از این نامها یعنی یشت خوانده شده‌است.

 

بعد از آمدن اسلام و گرایش مردم یزد به دین اسلام عنوان «دارالعباده» به این شهر داده شد. این نام توسط ملکشاه سلجوقی انتخاب شد زیرا علاء الدوله کالنجار تقاضای حکومت یزد را از وی کرده بود تا درآن جا به عبادت بپردازد.

احمد کاتب مورخ یزدی قرن نهم هجری قمری نوشته‌است که: «در سال ۵۰۴ هجری قمری ملکشاه سلجوقی حکومت یزد را به علاء الدوله کالنجار واگذار کرد و آن را دارالعباده نامید.»

اسامی منتسب به این شهر یعنی کثه (شهر دارای کتس=قنات)، فرافر (دژ بالایی)، هرفت (دژ نگهبانی)، ایساتیس (شهر دارای چشمه پوشیده نیرومند یا قنات نیرومند)، ایستیخای خبر بطلمیوس در صحرای کرمان ("ایس- تی-خاً به همان معنی ایساتیس) و یزد (شهر دارای چشمه پوشیده=قنات) نشانگر اهمیت دیرین و بزرگی این شهر کویری باستانی می‌باشند. وجه اشتقاق خود نامهای فارسی قنات یعنی کاریز (کا- ریز) و کتس (کت- اوس) هم چشمه ریزان و خانه چشمهاست. آثار این قنات نیرومند تاریخی دورتر از خود شهر یزد در بین کوه‌های شیرکوه و مهریز باقی‌مانده‌است.

یزد اولین شهر خشتی و دومین شهر تاریخی جهان بعد از شهر ونیز ایتالیاست. استان یزد از سرزمینهای کهن و تاریخی ایران زمین است.

ابن حوقل در کتاب «ایران فی صورة الارض» دربارهٔ یزد می‌نویسد: «از مهمترین شهرهای ولایت اصطخر از سوی خراسان «کثه» است و آن حومه یزد و ابرقویه می‌باشد... اما کثه که حومه یزد است شهری است در کنار بیابان و هوای آن خشک سالم است و مانند شهرهای کوهستانی فراخ نعمت است و روستایی دارد که محصولش ارزان است. بیشتر بناهای آن دراز شکل است و از گل ساخته شده. در آنجا شهری است استوار که قلعه‌ای با دو دروازه آهنین دارد: یکی به نام ایزد (باب ایزد) و دیگری در مسجد (باب‌المسجد) که نزدیک مسجد جامع است. این جامع در ربض قرار دارد و آبهای آن از قنات تأمین می‌شود...»

در بعضی از منابع بنای اولیه برخی از شهرهای این استان چون (میبد) را به سلیمان پیغمبر، (یزد) را به ضحاک و اسکندر مقدونی و (ابر کوه) را به ابراهیم پیغمبر نسبت داده‌اند. این بیانگر قدمت و دیرینگی پیشینه تاریخی و فرهنگی سرزمین و مردم این دیار است. مجموعه آثار باستانی پراکنده موجود در این استان نیز به سهم خود گویای این پیشینه تاریخی است. آثاری چون دست افزارهای سنگی بدست آمده از دره‌های شیر کوه، نگاره‌های روی تخت سنگ کوه ارنان، تکه سفالهای منقوش نارین قلعه میبد – متعلق به دوره ایلامی، غارهای استان و آثار معماری و شهر سازی باستانی و... نشان می‌دهد مدنیت یزد، در چهار کانون باستانی (مهریز و فهرج)، (یزد)، (رستاق و میبد) و (اردکان) متمرکز بود. پژوهشگران این منطقه را که در مسیر شاهراه‌های باستانی (ری – کرمان) و (پارس – خراسان) قرار داشت، جزء سرزمینهای دوردست مادها شمرده‌اند

احمد بن حسین بن علی کاتب یزدی، می‌نویسد: «هنگامی که عده‌ای از بزرگان ایران در ری علیه اسکندر مقدونی به مخالفت پرداختند، اسکندر آنان را دستگیر کرد و خواست که همراه خود به استخر فارس ببرد، چون به ناحیهٔ یزد رسید، زندانیان را درچاهی محبوس کرد و آن محل را کِثَه (به یونانی یعنی زندان) نامید. پس از اینکه اسکندر یزد را ترک گفت، نگهبانان به کمک زندانیان به آبادانی و عمران یزد همت گماشتند»

برخی از جغرافی نگاران، تاریخ ساخت یزد را به یزدگرد اول، ساسانی نسبت می‌دهند که وجه تسمیهی یزد در ارتباط با نام وی و واژهی «یزش» به معنی ستایش و نیایش در زبان فارسی میانه است. بهرام گور نیز در هنگام حرکت خود به سوی خراسان چون به ولایت کثه (یزد) رسید، بیماری وی اندکی بهبود یافت و این سرزمین مبارک داشت و دستور داد در آنجا شهری بسازند و چون به نام یزدان می‌ساخت آن را «یزدان گرد» نام نهاد.

چون بهرام گور درگذشت یزدگرد به پادشاهی رسید. وی دو پسر داشت به نام شاه فیروز و شاه بلاس. بعد از مدتی یزدگرد، یزد را به دو فرزندش بخشید و آن دو شهر را بین خود تقسیم کردند. شاه فیروز دو ده در ولایت یزد ساخت، یکی «فیروز آباد مجو مرد» و دیگری «فیروز آباد میبد».

زمانی که انوشیروان به حکومت رسید، یزد را به دختر خود «مهرنگار» بخشید و وی را از مداین به یزد فرستاد و در آنجا ساختمان‌های زیادی ساخت.

در هشت فرسنگی یزد دهی ساخت و آن را «مهرگرد» نام گذاشت و اکنون آن قریه را «مهریجرد» می‌گویند. هم‌چنین در کنار میبد دهی ساخت و آن را «مهرجرد» نام نهاد و برادر وی «شاه هرمز» در جنب مهریجرد دهی ساخت و آن را «هرمیز» نام گذاشت که اکنون به «خورمیز» شهرت دارد.

پس از انوشیروان خسروپرویز به پادشاهی رسید. وی ولایت یزد را به دو دختر خود به نام‌های ایران دخت و توران دخت بخشید و دستور داد دهی بسازند و آن را «توران پشت» نام نهاد.

توران دخت هشت ماه پادشاهی کرد و بعد درگذشت. بعد از وی ایران دخت به سلطنت رسید. وی نماینده‌ای به نام «ابرند» به یزد فرستاد و به وی دستور داد که بر عمارت و آبادی یزد بیفزاید. ابرند نیز در دو فرسنگی شهر یزد ده جدیدی احداث کرد و آن را «ابرند آباد» نام نهاد.